سفارش تبلیغ
صبا ویژن





 

 

 

 





هر یک از شما آینه برادرش است . اگر رنجی را در او ببیند، دورش می سازد. [امام علی علیه السلام]

:: خانه

:: مديريت وبلاگ

:: پست الكترونيك

:: شناسنامه

vدرباره من

lovlyworld

F . Taghavi
شب تنهائی من‏‏‍‏ بر هجوم تن دیوار اتاق میکوبد دل من تنگ دلی است که بر اندوه دلم می نالد

vلوگوي وبلاگ

lovlyworld

v لينك وبلاگ دوستان

احسان
عاشق دلباخته
حرفهای شیرین
مشکی رنگه عشقه
دلنوشته های یاسی
پویا احسانی
عاشقان دیوانه نیستند!
رویای معین
ردپای شقایق
diplomacy
یاسین
شب و تنهایی عشق

.: شهر عشق :.
امپراتوری هخامنشیان
دکتر علی حاجی ستوده

v لوگوي وبلاگ دوستان

















vمطالب قبلي

مطالب علمی
ایام خاص
اشعار زیبا
پندهای به یاد ماندنی
عاشقانه ها
خبر

vوضعيت من در ياهو

يــــاهـو

vاشتراك در خبرنامه

 

 

:: كل بازديدها: 233726

:: بازديدهاي امروز :4

:: بازديدهاي ديروز :44

::  RSS 

::  Atom 

! جمله روز

چهارشنبه 89/12/4 :: ساعت 1:32 عصر

مرا اینگونه باور کن ..... کمی تنها ، کمی خسته کمی از یادها رفته ....

خدا هم ترک ما کرده . خدا دیگر کجا رفته ؟؟؟؟

نمیدانم مرا آیا گناهی هست ؟؟؟ که شاید هم به جرم آن غریبی و جدایی هست !!!!!

مرا اینگونه باور کن ......



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()

    ! روز عشق

    دوشنبه 89/11/25 :: ساعت 1:2 صبح

    فردا روز عاشقاست روزی که میشه عشق رو فریاد زد یک نماد یک دلیل یک ....

    به نظر من هر روز میتونه برای دلهای عاشق روز عشق باشه میشه توی هر روز زیبا عشق رو فریاد زد میشه نگاه رو عاشقانه کرد و ..........

    داشتم به فردا فکر میکردم به اونائی که عاشق هستند . فردا رو چطور آغاز میکنند ؟ فردا براشون چه رنگی داره ؟ فردا چی میگن و چی می شنوند ؟

    به اونائی فکر کردم که هیچ قلبی یادشون نمیکنه هیچ چشمی منتظرشون نیست چه دردناک توی این روز زیبا اونها باز هم تنها هستند .

    دلم براشون سوخت براشون از ته دل دعا کردم براشون از خدا یک عشق پاک خواستم به خدا گفتم خدایا دل هیچ بنده ای رو بی یار نگذار همه اونها رو فردا خوشحال کن با نور عشق خودت و ......

    همینطور که از خدا میخواستم به اونها هم توجه کنه یادم افتاد خودم هم مثل اونا تنهام و هر سال این روز فقط برام میاد و میره تو آیینه دیدم غبار تنهائی رو چهره من هم نشسته چشمام و بستم و ...............

    برای همه دوستان عزیزم آرزوی قلبهای عاشق و پاک رو دارم روزتان مبارک



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()

    ! شعر روز

    جمعه 89/11/15 :: ساعت 5:36 عصر

    سکوت را بهانه کن

    نگاه را نشانه کن

    به سوی دشت پربکش

    صدای خود ترانه کن

     

    به سوی آشیانه رو

    به عشق آن جوانه رو

    به آسمان بیکران

    به شهر پر ستاره رو

     

    از این قمار دست بکش

    به بی کسی قلم بکش

    به یاد یار دلنواز

    به هر دلی سرک نکش

     

    ز عاشقان جدا مشو

    خدای بی نشان مشو

    به حرمت نگاه یار

    حریم ناکسان مشو

     

    به عشق یار تکیه کن

    ندای قلب زنده کن

    به شوق دیدن وفا

    وفا ز خود بهانه کن

     

    در این شکوه زندگی

    در این شب همیشگی

    بخوان ز عشق صادقی

    سر آمد این گسستگی



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()

    ! حرف دل

    یکشنبه 89/11/3 :: ساعت 2:50 عصر

    همیشه فکر میکردم عشق یک حسه عجیبه که وقتی ایجاد میشه آدم میفهمه عاشق شده اما ...........

    یه روز رنگین پائیزی او را دیدم اولین دیدار بود اولین نگاه و شاید اولین کلام شاید هم یه گپ ساده و بی هدف . بعد از آن روز یه حس گنگ یه گیجی مبهم همه وجودم رو درگیر کرد . نمی دونستم چی شده چرا گیجم چرا بی حوصله و بی تابم . روز بعد نیمه های شب وقتی من رو دید گفت از تاریکی می ترسم نمی دونم چرا تا صبح ستاره شدم تا از نورم اتاقش روشن بشه و با آرامش بخوابه . روز که شد لرزید گفت سردم شده امروز چقدر سرده چرا من خورشید شدم ؟ خودم هم نفهمیدم تابیدم به بدنش تا گرم بشه . چند روز گذشت یه روز گفت دلم برای سبزی باغ تنگ شده نمی دونم چرا جوونه زدم و برگ دادم تا سبزی برگم رو ببینه و دلتنگ نشه . یک روز دریا رو دید گفت میخوام برم وسط دریا قایق نیست چطوری شد قایق شدم باز هم نفهمیدم ؟

    روزها گذشت او خواست و من تغییر کردم هر روز یک چیز هر روز یک خواسته . حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم هر چیزی هستم جز خودم هر چیز خواست شدم و خواست خودم رو گم کردم گرم شدم تا گرم باشه تابیدم تا نور داشته باشه همراه شدم تا تنها نباشه و.........

    تا اینکه دیروز گفت از بس دیدمت خسته شدم رفتم تا آرامش داشته باشه . من موندم و کلی خاطره و یک حس گنگ . او ماند و یک دنیا سوال و شاید یک همراه جدید .

    حالا می دانم عشق چیست چطوری ظاهر میشه و چه میکنه با دل ما آدما .................



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()

    ! جمله روز

    پنج شنبه 89/10/30 :: ساعت 4:49 عصر

    خدا آن حس زیبائی ست که در تاریکی صحرا

    زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را

    یکی هچون نسیم دشت می گوید :

    کنارت هستم ای تنها ...............



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    ! ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ