• وبلاگ : lovlyworld
  • يادداشت : من خوب بازي ميكنم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    شکست چيزي نيست جز دست کشيدن از تلاش

    سلام عزيزم

    ببخشيد كه نتونستم بيام آخه چندروزه تو حال خودم نيستم

    اين روزها بايد بيشتر بياين پيشما.

    آپت هم خيلي باحال بود.

    منتظرتم

    باي

    سلام.اميدوارم حالتون خوب باشه.خيلي داستان قشنگي بود.چند لحظه رفتم تو حس!

    منم با داستان قورباغه ها بروزم.يه سري بزن

    يا حق

    سلام اي دوست مهربان

    از اوپانيشادها: دل دو بخش است: يکي ناصاف و يکي صاف. دلي که در او خواهش هاست ناصاف، و دلي که بي خواهش است صاف است

    بر روي پل خواب ،

    پشت پرده مهتاب ؛

    طرح خيالي اطلسي ها هويداست
    حس خواهش دل

    در بناي آبي آسمان پيداست
    سايه موج ،

    در لا به لاي اشک نور خندي
    بر روي سنگ ؛

    طرح سپيد ابر بهاري درخشيد.

    سلام دوست من ممنون كه پيش من اومدي م.سابوته

    واي. شمام كه همش با قصه هات آدمو يه جوري مي كني.

    آدم دلش يه جوري ميشه.

    سلام دوست من بهت سر زدم گفته بودي اگه دوست داشتي تبادل لينك كنيم من هستم.....واسه وبلاگ نازت عكسم بزار

    سلام .....

    من عاشق اين داستان هستم و هزار دفعه خوندمش و هربار لذت بردم ..... ( البته اوني كه من خونده بودم درباره ي پدر بود ..... هرچند خيلي فرق نمي كنه ....... ) به هر حال عالي بود و ممنونم .....

    يادداشت قبلي رو هم خوندم .... رسيدن به كمال .... فوق العاده بود ..... اشك تو چشمام جمع شد ....... واقعا دستتون درد نكنه .....

    وبلاگتون عاليه .......

    موفق باشي و ممنونم كه به من سر زدي ....

    باي .