وبلاگ :
lovlyworld
يادداشت :
داستان عاشقانه
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پروانه عاشق
چشم هايم را مي بندم ،سرم را روي زانوهايم مي گذارم و زانوهايم را در آغوش ميگيرم . اشکهايم آرام آرام از زير پلکهايم بيرون مي آيند و بغض گلويم را مي فشارد ، ولي من مثل يک کودک معصوم ، آرام و بي صدا مي گريم . دوباره خاطرات با تو بودن و خوبي هايي را که در حق من کردي در ذهنم مرور مي کنم . بلند ميشوم و ميايستم ، اشکهايم را پاک مي کنم و نفس راحتي ميکشم ، چون ميدانم خوبيهاي تو ، تو را دوباره به من خواهند رسانيد پس آواز مرگ را فراموش خواهم کرد
تق و تق و تق تق،تق صاحب خونه كسي خونه نيست؟
بابا پروانه اومده همون پروانه لوس و خيالباف قديمي
سلام خوبين
دير وقتيه اينجا نيومده بودم البته دير وقت كه چه عرض كنم شايد ازيكي دو ماه هم گذشته باشه اينجا هم خيلي خوب رشد داشته و زيبا و زيبا تر شده و همين باعث خوشحالي منه و مهم تر از همه خوشحالم از اينكه شما دوست عزيز برخلاف بي مهري هاي اين پروانه لوس اونو تنها نميذاشتين و بهش سر ميزديد نظراتتونو ميخوندم هر چند دير به دير اما متاسفانه توفيق و مجالي براي حضور پيدا نميكردم مدتها بود قلم رو كنار گذاشته بودم اولش خواستم وبلاگ رو حذف كنم اما واقعا دستم راه نداد و نتونستم قصه اين پروانه خيالباف رو به انتها برسونم حذفش نكردم و امروزاز اين كار خوشحالم چون دو باره دل هوس نوشتن كرد نيمه شعبان دوباره نوشتم چون بايد مينوشتم وهمين بهانه اي شد كه دوباره قصه پروانه وار رو ادامه بدم امروز دوباره نوشتم و ايندفعه ميخوام ديگه هيچ وقفه اي ايجاد نشه اميدوارم شما هم مثل هميشه كوتاهي هاي منو ببخشيد (البته ميدونم توقع زياديه )
شاد باشيد و موفق