کرده ام نذر که عمری زغمت گریه کنم آه از دل کشم و از المات گریه کنم
گـاه از مـاتـم تـو بـر سـر و سینـه زنـم گاه بنشینم و زیر عـلمت گریه کنم
منم آن ساحل درمانده که با دست تهی در دل شب به امید کرمت گریه کنم
بـه غبـار حـرم کـربـلایـت زنـدهام دوست دارم که شبی در حرمت گریه کنم
کاش آیی به دم مردن به سر بالینم تا نهانم صورت خود بر قدمت گریه کنم