چه آسمان شهر ما سیاه و تیره می نمود
کلاغ شوم بد صدا نوای مرگ می سرود
دوان دوان و بی صدا کبوتر سفید ما
در آرزوی آشیان به هر کجا پری گشود
صدای شهر ما شده صدای نعره بدان
صدای خشم مادری صدای گریه و فغان
شده تمام آرزو برای هر نگاه تر
رها شدن ز ظلم شب ز دست جغد بی نشان
خبر برای ما بیار هجوم سبز بلبلان
رسد زمان فتح ما زمان فتح عاشقان
امروز باز شاهد گلگون شدن پرستوهای عاشقمان در کوچه های شهرمان بودیم کوچه هایی که از شرم قطره قطره های خون جوانانمان مویه می کنند و فریاد می زنند چه بی شرمانه سالخوردگان را کتک می زدند این است حکومت علی وار فراموش کردند حرمت نگه داشتن ها را . افسوس و صد افسوس که اینان آدم بودن را فراموش کرده اند .
به امید پیروزی و دیدن روزهای سبز کشورمان