سفارش تبلیغ
صبا ویژن





 

 

 

 





مردم دنیا در کار دنیا دو گونه‏اند : آن که براى دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت ، بر بازمانده‏اش از درویشى ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان . پس زندگانى خود را در سود دیگرى دربازد . و آن که در دنیا براى پس از دنیا کار کند ، پس بى آنکه کار کند بهره وى را از دنیا بسوى او تازد ، و هر دو نصیب را فراهم کرده و هر دو جهان را به دست آورده ، چنین کس را نزد خدا آبروست و هر چه از خدا خواهد از آن اوست . [نهج البلاغه]

:: خانه

:: مديريت وبلاگ

:: پست الكترونيك

:: شناسنامه

vدرباره من

lovlyworld

F . Taghavi
شب تنهائی من‏‏‍‏ بر هجوم تن دیوار اتاق میکوبد دل من تنگ دلی است که بر اندوه دلم می نالد

vلوگوي وبلاگ

lovlyworld

v لينك وبلاگ دوستان

احسان
عاشق دلباخته
حرفهای شیرین
مشکی رنگه عشقه
دلنوشته های یاسی
پویا احسانی
عاشقان دیوانه نیستند!
رویای معین
ردپای شقایق
diplomacy
یاسین
شب و تنهایی عشق

.: شهر عشق :.
امپراتوری هخامنشیان
دکتر علی حاجی ستوده

v لوگوي وبلاگ دوستان

















vمطالب قبلي

مطالب علمی
ایام خاص
اشعار زیبا
پندهای به یاد ماندنی
عاشقانه ها
خبر

vوضعيت من در ياهو

يــــاهـو

vاشتراك در خبرنامه

 

 

:: كل بازديدها: 231684

:: بازديدهاي امروز :21

:: بازديدهاي ديروز :44

::  RSS 

::  Atom 

! داستان روز

یکشنبه 89/7/18 :: ساعت 6:47 عصر

از دور شبهی خمیده بر جاده نمایان شد لرزان و تکیده تلوتلو خوران می خرامید آهسته و پر تردید قدم بر می داشت نمی دانست در انتهای جاده چه چیزی در انتظارش است صدای عصایش در دشت می پیچید گوئی تنها موجود متحرک این دشت اوست خود را می کشید تا به انتهای جاده برسد .

به یاد روز اولی افتاد که در ابتدای جاده شروع به حرکت کرده بود آن روز دختری زیبا سالم و شاداب بود دختری پر رویا که با آرزوهای بزرگ قدم بر می داشت محکم و با انگیزه .

به یاد چشمهائی افتاد که در طول مسیر او را می کاویدند تا لغزشی در قدمش ببینند و به هنگام سقوط بر او حمله ور شده بدنش را بدرند .

به یاد لبخند کودکانی افتاد که او را مست از عشق میکردند کودکانی که او را می بوسیدند و به او محبت هدیه می دادند .

به یاد آرزوهایش کلبه ای امن گرمای عشق نوای یک کودک و ........

چقدر از این رویاها دور شده بود هر چه فکر کرد رویائی دیگر در سر نداشت همه چیز تمام شده بود هیچ آرزوئی هیچ نیازی و .........

لغزید فرو افتاد و دیگر برنخواست بدون آنکه به انتهای جاده رسیده باشد



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()


    ! ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ