سفارش تبلیغ
صبا ویژن





 

 

 

 





چون تو را درودى گویند درودى گوى از آن به ، و چون به تو احسانى کنند ، افزونتر از آن پاداش ده ، و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست . [نهج البلاغه]

:: خانه

:: مديريت وبلاگ

:: پست الكترونيك

:: شناسنامه

vدرباره من

lovlyworld

F . Taghavi
شب تنهائی من‏‏‍‏ بر هجوم تن دیوار اتاق میکوبد دل من تنگ دلی است که بر اندوه دلم می نالد

vلوگوي وبلاگ

lovlyworld

v لينك وبلاگ دوستان

احسان
عاشق دلباخته
حرفهای شیرین
مشکی رنگه عشقه
دلنوشته های یاسی
پویا احسانی
عاشقان دیوانه نیستند!
رویای معین
ردپای شقایق
diplomacy
یاسین
شب و تنهایی عشق

.: شهر عشق :.
امپراتوری هخامنشیان
دکتر علی حاجی ستوده

v لوگوي وبلاگ دوستان

















vمطالب قبلي

مطالب علمی
ایام خاص
اشعار زیبا
پندهای به یاد ماندنی
عاشقانه ها
خبر

vوضعيت من در ياهو

يــــاهـو

vاشتراك در خبرنامه

 

 

:: كل بازديدها: 231673

:: بازديدهاي امروز :10

:: بازديدهاي ديروز :44

::  RSS 

::  Atom 

! حرف دل من

شنبه 89/10/11 :: ساعت 1:54 صبح

- امروز دلم باز ابری بود . گاهی اینطوری میشم گاهی چشمام بارونیه گاهی قلبم پر غم میشه

پرسیدم : علتش را پیدا کردی ؟

- نه علت نداره یه کابوسه یه گنگی خاص

گفتم : نه باید علت داشته باشه قلب که الکی الکی نمی گیره

اشکش رو دیدم ، دیدم تو چشمش یه قطره کوچیک شیطون داره میرقصه می خواست خودش رو تو آغوش گونه هاش پرتاب کنه که با دست جلوش رو گرفت

اشک گوئی دلخور شد رو دستش محو شد و رفت

به دستاش نگاه کردم بی رنگ بود خون توش نبود میلرزید ناخودآگاه یاد قطره اشک افتادم که چه صادقانه خود را فدای گونه کرد

گفتم : عاشقی ؟

چهره معصومش صد سال پیرتر شد شکست خطوط صورتش رو میدیدم دلتنگیش انقدر زیاد بود که از لبهاش جاری شد

بارید . عشق رو فریاد زد و رفت

تازه فهمیدم عاشقم بود و من نفهمیدم



  • کلمات کليدي :
  • ¤نويسنده: F . Taghavi

    ? نوشته هاي ديگران()


    ! ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ